سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

‌دیدگاه‌های نظری در خلاقیت:

هم­زمان با بوجود آمدن مکاتب علوم رفتاری و شکل‌گیری چارچوب نظری این مکاتب، خلاقیت به خاطر ماهیت و اهمیت آن، مورد توجه مکاتب مذکور قرار گرفته است. هر کدام از این مکاتب، خلاقیت را بر پای? اندیشه‌های اساسی و پایه‌های نظری مکتب خویش، تعریف و تفسیر نموده­اند. از میان دیدگاهایی که در مورد خلاقیت بحث کرده­اند، چهار دیدگاه «روان­تحلیل‌گری» یا «روان­کاری»، «رفتارگرایی» و «انسان­گرایی» و در نهایت دیدگاه «فلسفه و عرفان اسلامی» را به طور خلاصه مورد بررسی قرار می‌دهیم:

الف) دیدگاه روان­تحلیل‌گری: روان­تحلیل‌گران معتقدند که خلاقیت از ناخودآگاه ذهن نشأت می‌گیرد. البته میان روان­تحلیل‌گران در مورد چگونگی شکل‌گیری خلاقیت، اتفاق نظر وجود ندارد ولی آن­چه که در مورد خلاقیت بین هم? دانشمندان و رهبران این نظریه اشتراک و اتفاق‌نظر وجود دارد، این است که خلاقیت به وسیل? فرایندهای اولیه صورت می‌پذیرد. فروید، رهبر اصلی این نظریه از یک دیدگاه آسیب‌شناسی به موضوع خلاقیت می‌پردازد. او معتقد است که تنها افراد ناشاد، رؤیا و خیال را تجربه می‌کنند. او می‌گفت که عدم نارضایتی امیال و آروزها باعث ایجاد تخیّل می‌گردد. به طور کلّی سردمداران این مکتب بر این نکته اتفاق نظر دارند که خلاقیت، در نتیج? تعارضی است که در بخش «ناخودآگاه» ذهن ایجاد شده است. «نهاد تلاش می‌کند تا راه حلی برای این تعارض پیدا کند. اگر راه حل کشف شده با ذهن ناخودآگاه هماهنگ نباشد منجر به نوعی بیماری روانی می‌گردد و اگر راه حل کشف شده با ناخودآگاه ذهن هماهنگ باشد، منجر به خلاقیت می‌گردد. از نظر این مکتب، بیماری‌های روانی و خلاقیت، هر دو از یک منبع نشأت می‌گیرند، با این تفاوت که فرد خلاق، راه حل معقول و هماهنگ با ذهن خودآگاه اتخاذ می‌کند، ولی فرد بیمار، کنترلی بر رفتار خود ندارد و دچار افراط و تفریط می‌گردد (پروار 1381:27).

ب) دیدگاه رفتارگرایی: یکی از نظریاتی که در مقابل دیدگاه روان­تحلیل­گری به وجود آمد، نظری? رفتارگرایی بود. رفتارگرایان به شدّت روش «درون‌نگری» را مورد انتقاد قرار دادند و آن­را غیرقابل اعتماد می‌خوانند. آنها معتقدند که وظیف? روان­شناسان این است که رفتار عینی را مطالعه کنند. چرا که تنها در این صورت است که پیش‌بینی و کنترل رفتار قابل کنترل است. خلاقیت در دیدگاه رفتارگرایی یک الگوی رفتاری ـ شناختی است که ابتدا ناآگاهانه است و سپس در متن یک محرّک ترکیب می‌شود. «اسکینر» مدافع روش «شرطی­سازی فعال» در نظری? رفتارگرایی معتقد است که خلاقیت از تجدید سازمان فیزیکی که برای فرد ناآگاهانه است، منتج می‌شود و به همین علت است که تولیدات خلاق در این نظریه خودبه­خودی است و شرطی­شدن عامل به عنوان یک محرّک، به فرد این فشار را وارد می‌سازد تا برای یافتن راه حلّ موفقیت اقدام به رفتار خلاقانه کند. یعنی اگر افراد، تولیدات خلاقانه یک فرد را تشویق کنند، فرد شرطی­شدن عامل را تجربه کرده است. (همان منبع ص 28).

ج) دیدگاه انسان­گرایی: یکی دیگر از مکاتبی که توجه خاصّی به خلاقیت نموده است، دیدگاه انسان‌گرایی می‌باشد. به نظر می‌رسد که در دیدگاه مذکور، خلاقیت با واژه‌هایی نظیر «سلامتی»، «خودشکوفائی» و «انسان کامل» ارتباط نزدیک داشته باشند. «مازلو» یکی از اندیش­مندان این نظریه، یک سلسله از نیازهای بشر را به صورت یک هرم طراحی کرد که در پایین هرم، نیازهای فیزیولوژیک و در رأس هرم نیاز به خودشکوفائی یا خلاقیت تحقق پیدا می‌کند. وی می‌گوید تعداد کمی از مردم به مرحل? «خودشکوفایی» می‌رسند و علت این امر آن است که نیازهای سطوح پائین­تر به طور کامل و به نحو احسن مرتفع نگردیده‌اند. وی خلاقیت را در سه سطح معرفی می‌کند:

1. خلاقیت اولیه: این نوع خلاقیت از فرایند‌های اولیه ناشی می‌شود که ما بر اساس آگاهی انتخاب می‌کنیم و تقریباً در همه وجود دارد، اما ممکن است فرد سال­ها بکوشد ولی نتیجه‌ای حاصل نگردد.

2. خلاقیت ثانویه: ناشی از فرایندهای فکری بالاتری است که در این فرایند مقوله‌هایی مانند: تجزیه و تحلیل، نظم و کارهای سخت جا می‌گیرد. انسان‌گرایان این مرحله را مرحل? انتقال می‌نامند.

3. خلاقیت ترکیبی: که ترکیبی از خلاقیت اولیه و ثانویه می‌باشد و کارهای بزرگ فلسفی، هنری و کشف­های علمی در آن جای می‌گیرد و این همان خودشکوفایی در طبقه­بندی مازلو می‌باشد. (مازلو 1968)

د) دیدگاه فلسفه و عرفان اسلامی: در این دیدگاه (عرفان اسلامی) به پیروی از قرآن مجید، «آفرینش» را به دو گون? امر و خلق معرفی می‌کند. خلاقیت انسان در این دیدگاه به این دلیل می‌باشد که منصب خلافت الهی دارد و خلاقیت بشر از تخیّل و خیال او تجلّی می‌گردد. انسان می‌تواند مخلوق خیال خود را تجسّم و به آن وجود خارجی ببخشد. خلاقیت در فلسف? اسلامی به معنای خلق از عدم می‌باشد (خامنه‌ای، محمد 1381:5). در فلسف? اسلامی بین آفرینش از هیچ و عدم و آفرینش از ماده فرق می‌گذراند. آفرینش از هیچ عدم را «ابداع» و آفرینش از ماده را خلق نام‌گذاری کرده‌اند. (همان­جا) به نظر می‌رسد که خلاقیت در این دیدگاه، با ایجاد از عدم سازگارتر باشد. مسلمانان پیش از آنکه با فلسف? یونانی آشنا شوند در قرآن کریم با کلم? «کن» آشنا شدند. به عنوان مثال می‌توان نمونه‌ای را در آخر سور? مبارک? «یس» پیدا کرد. در عرفان اسلامی و مکتب ملاصدرا، به پیروی از قرآن کریم، خداوند را دارای دو جنب? امر و خلاق می‌دانند. زیرا آفرینش چه از عدم محض و چه از ماده باشد، هر دو به وسیل? خداوند انجام می‌شود. در جست­وجوی ریش? فلسفی خلاقیت در انسان، توجه به دو نکت? اصلی بسیار حائز اهمیت می‌باشد. اول، همین صفت الهی، یعنی صفت خلاقیت او از عدم محض که در قرآن کریم به «امر» تعبیر شده است. دوم، اصل خلاقیت و جانشینی انسان، بدین معنا که خداوند از تمام موجودات روی زمین، انسان را برای جانشینی انتخاب کرد. هم­چنانکه ضمن داستان آفرینش به موضوع جانشینی خدا اشاره می‌کند و می‌گوید خداوند به ملائکه فرمود که می‌خواهد مخلوقی بیافریند که جانشین او خواهد شد (سور? مبارک? بقره، آی? شریف?30). در این دیدگاه «انسان به اقتضای خلافت، دارای دو گون? امر و اراده است. نوعی از آن تکوینی و طبیعی است و می‌تواند منشاء آفرینش شود که آن را خلاقیت می‌نامند. نمون? دوم همان فرامینی است که انسان در افعال ارادی خود به عضلات و اندام بدن خود می‌دهد. (همان­جا، ص­6).




تاریخ : پنج شنبه 89/8/6 | 8:3 عصر | نویسنده : سید علی سیادتی | نظر

  • آقا موسا
  • وبلاگ من
  • اس ام اس دون
  • قالب وبلاگ
  • فال انبیاء
    فال انبیاء